هیئت رحمت آباد یزد ؛ نزنید، نزنید ... | تحرکوا الی السفینة النجاة ؛ محرم 1404
نام نوحه: نزنید، نزنید ...
نزنید نزنید تیری بر دل
نزنید نزنید سنگی بر سر
منشین منشین روی سینه
مکشید مکشید کهنه خنجر
سر او سر نی اگر بخواند
به خدا که هوا چنین نماند
کربلا را زمانِ طلوعیست هنوز
شیعیان می دانند
دین مارا اصولش فروعیست هنوز
شیعیان می دانند
روزگاری دوباره قیامی بود
شیعیان می دانند
ذوالفقاری به دست امامی بود
شیعیان می دانند
ذوالفقاری به دست امامی بود
شیعیان می دانند
شاعر: محمد حسین اقبالی زارچ
***
ـــــــــــــــــــــــــــــ
***
تحرکوا الی السفینة النجات
به ولایت شاه عالي درجات
جانا
والا
مولا
من به عشقت حسین دلبستم
اوج سختی گرفتی دستم
با تو عهد رفاقت بستم
حسین جانم
حسین جانم
حسین جانم
پناهم حسین
میخونم با شور و شین
پناهم حسین
اربعین گوشه بین الحرمین
پناهم حسین
السلام علی شاه عالمین
پناهم حسین
آبروی من شده پیرهن سیاهم حسین
رفیق من ؛ شریک من، همراهم حسین
دور از هیئت تو من گمراهم حسین
.
.
رحمت به مادرم که ؛ من رو با تو آشنا کرد
بعد از هر نماز صبحش ، برام اینجوري دعاکرد
حسین مولا. حسین والا
سپردم جوونم و به تو آقا
حسین مولا. حسین اعلی
برات نوکریش و بزن امضا
شاعر : محمد معین بین آبادی
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!