هیئت محمدی کوی پنبه کاران یزد ؛ محرم 1398 ؛ من داغ یاران دیده ام ...

این نوحه در محرم سال 1398 توسط هیئت محمدی کوی پنبه کاران یزد با مداحی محمدعلی وطن خواه در مسجد حظیره یزد به اجرا در آمده است.

نام نوحه: من داغ یاران دیده ام ...


سر بر سر ني رفت و دل بر سر پيمان‌هاست

غم‌نامه بخوان زينب، اين وادي طوفان‌هاست

به خدا من ديدم در خون روي حسينم

مي‌وزد در صحرا امشب بوي حسينم

چه كنم امشب غم ياران را

ديدم من سوز عطش شعله زده بر دل طفلانت

ديدم در مشك عطش خون دل ساقي عطشانت

دو دست او بريده ديدم ؛ واي

كه آهي از دلم كشيدم ؛ واي

***

اي وادي عاشورا، برخيز و قيامت كن

زينب تو چه‌ها ديدي، برخيز و روايت كن

من داغ ياران ديده‌ام، طفلي هراسان ديده‌ام، كجا ببرم غصه‌هاي دلم

داغ و عطش بر ما گذشت، آب از سر دنيا گذشت، كجا ببرم غصه‌هاي دلم

بشنو ز دل صحرا فرياد غريبان را، فرياد فرياد

بنگر به شب ظلمت راه دل ياران را، بيداد بيداد

به دل‌شكستگان بگو، به جام و خيزران بگو واي

شب است و اين بيابان، نگاه نيزه‌داران، چه سرگذشت جانگدازي

زينب را آغاز طوفان‌هاست، در جانش پيمان عاشوراست(2)

***

زد بانگ جر از فرياد، هنگام سفر آمد

اين قافله بربنديد، هنگامه به سر آمد

تك و تنهايم من امشب همسفرانم

سر ني مي‌تابد در خون ماه جوانم

باغ گل‌هايم به رهت دادم

آه امشب سوي حرم آمده و محرم سقا نيست

مي‌گويد با دل آب اشك رباب، جاي علي خاليست

چه‌ها گذشته بر دل من واي، امان از اين سفر دل من واي

***

اي وادي عاشورا، برخيز و قيامت كن

زينب تو چه‌ها ديدي، برخيز و روايت كن

شش ماهه بي‌سر ديده‌ام، داغ برادر ديده‌ام

كجا ببرم ماجراي دلم، صد باره جان بر لب شدم

من اينچنين زينب شدم، كجا ببرم ماجراي دلم

بشنو ز دل صحرا فرياد غريبان را فرياد فرياد(2)

بنگر به شب ظلمت داغ دل باران را بيداد بيداد

به دل‌شكستگان بگو، به جام و خيزران بگو واي

شب است و اين بيابان، نگاه نيزه‌داران، چه سرگذشت جانگدازي

زينب را آغاز طوفان‌هاست، در جانش پيمان عاشوراست(2)

***

آتش چه خبر دارد از اين دل سوزانم

فرياد غريبان را بشنو ز دل صحرا

آتش چه خبر دارد از اين دل سوزانم

سرها به روي ني شد آيينه قرآنم

به شب طوفاني امشب همسفرم كو(2)

محرم و غمخوارم يارم تاج سرم كو

چه كنم بي تو شب غربت را

مي‌پرسد حال تو را دختر تو كو پدرم عمه

آتش زد سيلي دستان ستم بر جگرم عمه

عجب شبي گذشته بر ما واي

تو روي نيزه من به صحرا واي

 

اي وادي عاشورا، برخيز و قيامت كن

زينب تو چه‌ها ديدي، برخيز و روايت كن

 

بعد تو سوزان خيمه‌ها، زينب صدا مي‌زد خدا، كجا ببرم ماجراي تو را

ديدم جدا مي‌شد سرت، ديدم چه شد انگشترت، كجا ببرم ماجراي تو را

 

بشنو ز دل صحرا فرياد غريبان را، فرياد فرياد

بنگر به شب ظلمت راه دل ياران را، بيداد بيداد

به دل‌شكستگان بگو، به جام و خيزران بگو واي

شب است و اين بيابان، نگاه نيزه‌داران، چه سرگذشت جانگدازي

زينب را آغاز طوفان‌هاست، در جانش پيمان عاشوراست(2)


دیدگاه بگذارید!

0 دیدگاه ارسال شده!

    تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!