هیئت باغ گندم یزد ؛ زینب آمد سنگ ها را زد کنار ؛ محرم 1404
نام نوحه: شور ( گل و بلبل، باغ و باغبان )
زینب آمد سنگ ها را زد کنار
باغ گُل را کرد پیدا زیر خار
باغ گُل نَه، صفحه ای ز آیات نور
نقطه نقطه گَشته از سُمِّ سُتور
دید زینب آن صحیفه دیدنی است
آیه هایش یک به یک بوسیدنی است
خواست بوسد، جای بوسیدن نداشت
لعل لب، بر حنجر خونین گذاشت
وَه چه زیبا بود در آن سرزمین
بلبل و گل را وداع آخرین
گفت بلبل با گل خود رازها
وز گلوی گل شنید آوازها
بلبل این جا مُهر خون زد بر دهن
حال گل می گفت با بلبل سخن
کای شکسته بال و پر بلبل بیا
ای ز دستت رفته باغ گل بیا
گر چه می دانم عزادار گلی
بعد من هم باغبان هم بلبلی
این قدر گیسو ز خون گلگون مکن
دختر زهرا، دلم را خون مکن
صبر کن گر خصم از من سر برید
حق تو را بر همچو روزی آفرید
مظهر صبر الهی، زینبم!
تو هنوز آغاز راهی، زینبم!
کربلا و کوفه و شام بلا
گردد از صبر تو یکسر کربلا
بود بلبل محو و مات آن صدا
تا که شد با کعب نی از گل جدا
لب گشود و عقده از دل باز کرد
با حسینش راز دل ابراز کرد
خیز و بین نامحرمان گرد منند
خنده بر زخم درونم می زنند
نیست عباس و علیِّ اکبرت
بین دشمن مانده تنها خواهرت
لطف خود را باز یارم کن حسین
خیز از جا و سوارم کن حسین
من به ایراد سخن چون مادرم
هم حسینم، هم حسن، هم حیدرم
از سر نی باش با من هم سخن
حُکم کن، فرمان ز تو، اجرا زِ من
آن که دستور از تو می گیرد منم
سر به محمل بشکنم یا نشکنم؟
وعدۀ ما کوفه، اِی نور دو عین
خواب راحت کن خداحافظ حسین
***
خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلتان در برابر زینب
به درد و غم ابتلا می روم
دریغا که از کربلا می روم
خداحافظ ای پاسبان حرم
خداحافظ ای دست و مشک و علم
خداحافظ ای ناله آه و آه
خداحافظ ای گودی قتلگاه
***
نه علم می بینم نه علمدارم را
کشته شد برادرم واویلا
سَر زانو دارم ، سَر سردارم را
خم شد از غم کمرم واویلا
تاکنون دیدگاهی ارسال نشده. یک دیدگاه ارسال کنید تا اولین نفر باشید که در اینجا نظر می دهید!